دومینیک اوتون (Dominic Oughton) در مورد اهمیت تشویق و پذیرش نوآوری در صنعت بحث می کند.
در بخشی از صنعت که ویژگی اصلیاش نیاز به کاهش زمان ورود به بازار و یافتن ایدههای جدید برای تولید محصولات جدید است، بنگاه ها دائما در جستجوی ایده ها و نوآوری هایی هستند که به آنها مزیت رقابتی بدهد. شرکتهای بزرگ برای تغذیه فرایندهای نوآورانه، نیاز به دسترسی به ایدهها و فناوریهای جدید دارند. بنگاه های کوچک، تولیدکننده های قابل توجه نوآوری هستند اما به طور معمول از محدودیت منابع برخوردار هستند.
فرایند نوآوری سازمان
همکاری شرکتهای کوچک و بزرگ در مشارکتهای با سود متقابل، هدایت کنندهی سرعت، کارآفرینی و ظرفیت نوآوری شرکتهای کوچک در راستای تغذیه کانالها، برندها و منابع شرکتهای بزرگ است و ارزش جدیدی را برای مصرف کنندگان ایجاد میکنند که هریک به تنهایی نمی توانستند ارائه دهند.
نوآوری باز (OI) می تواند این روند را تسهیل کند. OI توسط هنری چسبرو (استاد مرکز نوآوری باز در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی)، به این صورت تعریف شده است: «نوآوری باز، استفاده هدفمند از جریانهای ورودی و خروجی دانش به منظور شتاب بخشیدن به نوآوری درون سازمانی، و گسترش بازار به جهت بهرهمندی خارجی از نوآوری است.» (چسبرو ، ۲۰۰۳).
به کمک چنین استراتژی است که شرکت ها برای ارتقاء توانایی نوآوری خود، جریان دانش را از میان مرزهای خود عبور میدهند. برای اجرای نوآوری باز ، شرکت ها باید چهار مانع مهم را برطرف کنند: فرهنگ، رویهها، مهارتها و انگیزه. اینکار به طور معمول نیاز به مشارکت تیم مدیریت، تیم های OI مستقل که در یک پیکربندی شرکت سنتی کار می کنند، آموزش و انگیزه برای بکارگیری نمونه های عملی دارد.
در بخشFMCG ، OI فرصتی برای نوآوری و افزایش مزیت رقابتی است. تحقیقات موسسه تولید (IfM) در دانشگاه کمبریج ، نشان میدهد که مهمترین مزیت نوآوری باز برای شرکتها، کوتاه شدن زمان رسیدن به بازار و دسترسی بیشتر به مزیتهای رقابتی است.
زمانی که شرکت های بزرگ مدل های OI را اتخاذ می کنند و به دنبال ایده های جدید بیرون سازمان هستند، بنگاههای کوچک یک منبع مشخص هستند. بنگاههای کوچک به ویژه استارتاپها، معمولاً مقاومت استراتژیک و عملیاتی (که می توانند نوآوری را در شرکتها از بین ببرد) ندارند، اما برای اجرا کردن ایده های خود و وارد شدن به بازار با مشکل تامین منابع مواجه هستند. (مینشال مورتارا،۲۰۰۸)
این امر به ویژه در مورد بخش مواد غذایی بسیار صادق است، بخشی که سالانه هزاران غذا و کالاهای خانگی عرضه میشوند. در صنعت مواد غذایی یا به طور کلی تر ، در بخش FMCG ، شرکت های بزرگ مدل های OI را آگاهانه بکارگرفته و از طریق تیم های اختصاصی پیاده سازی می کنند (مورتارا و مینشال ، ۲۰۱۱). شرکتهای FMCG برای نوآوری به طور سنتی بر منابع داخلی تکیه کردهاند اما دستیابی به نوآوریهای تحول آفرین، از این طریق دشوار است. مشکل در دستیابی به رشد بالای پایدار که شامل نوآوری نیز باشد، بسیاری از شرکتها را مجبور به پذیرش OI میکند. علاوه بر این، نوآوری FMGC به شدت تحت تسلط برندها است و اتخاذ OI به تقویت پیام برندینگ نیز کمک میکند.
هر غول صنعت غذایی برای بدست آوردن بهترین نوآوران در یک تغییر ظاهری در نقش قدرت، رقابت میکند و این موضوع باعث شده نبرد برای تبدیل شدن به “شریک انتخاب شده” (برای استارتاپها) اهمیت یابد. آگاهی از عدم تقارن ذاتی در رابطه قدرت دو طرف، و اتخاذ رویکرد پیشگیرانه برای توازن آن و برای دستیابی به پاداش و ریسک مشترک، منتج به سودهای بلند مدت خواهد شد.
کسب موفقیت به عنوان یک شرکت کوچک در این محیط، نیازمند مهارتهای خاص است. درک اینکه شرکتهای بزرگ چگونه کار میکنند و فرهنگ سازمانی آن ها چیست، مهارتی حیاتی است که میتواند از طریق مشاوران یا مدیران غیر اجرایی تقویت شود. ارزیابی واقعی از آمادگی فناوری و اطلاعرسانی آن و تلاش مورد نیاز برای ورود به بازار، یک بستر قوی برای انتظارات مدیریتشده و دستیابی به موفقیت فراهم خواهد کرد. مهمترین عامل ایجاد مشارکتهای طولانی مدت و برنده (برد-برد) ، به اشتراک گذاری موفقیت و ریسک است.
کمک به هدایت شرکتها توسط انجمن نوآوری باز در زنجیره ارزش صنایع غذایی و FMCG زیر نظر خدمات آموزش و مشاوره IfM (IfM ECS) اداره می شود. این انجمن در سال ۲۰۱۰ ایجاد شد تا بتواند برنامه پشتیبانی ساختار یافته ارائه دهد. با ثبت نام در این انجمن، شرکتهای زنجیره ارزش صنایع غذایی و FMCG می توانند “موضوعات داغ” را بررسی کنند و در برنامه های اختیاری OI مشارکت کنند.
تمامی اعضا، صرفنظر از موقعیت خود در زنجیره ارزش، از مواد اولیه و بستهبندی، مالک برند، تولید و خردهفروشی سود میبرند. کلید موفقیت این انجمن، مدل خود ارزیابی عملی آن است که به افراد و شرکتها این امکان را میدهد تا بلوغ عملکرد فعلی خود را ارزیابی کنند.
در دنیایی که محیط تجارت جهانی بیش از پیش پیچیده میشود، و عدم قطعیت در بازار جهانی منجر به تغییر اساسی در استراتژی نوآوری سازمانها شدهاست، این انجمن به جذب نامهای تجاری پیشرو ادامه میدهد – اعضای آن عبارتند از یونیلور، گلاکسو اسمیت کلاین، مارس و تیت لیله (Unilever, GlaxoSmithKline, Mars, and Tate & Lyle).
این انجمن رویدادهایی را برگزار میکند که در آن نوآوران، شرکتهای زایشی فنآوری، استارتاپ ها و شرکتهای کوچک و متوسط میتوانند راهحلهای تجاری را برای چالشهای پیش روی تامین کنندگان متخصص و صاحبان برند جهانی ارائه کرده و به نمایش بگذارند.
تصمیم گیرندگان ارشد این شرکتها، با حضور در این رویدادها، به دیده بانی و اکتساب استارتاپ ها و فناوری ها از مسیرهایی مانند لایسنسینگ، اکتساب و تامین بودجه تحقیقاتی می پردازند و عمدتا حوزه هایی مانند علوم زیستی (شامل افزودنی ها، بهداشت، امنیت غذایی و زیست شناسی مصنوعی) مواد (از جمله بسته بندی، کاهش ضایعات و پایداری)، ساخت (شامل سفارشی سازی ، تولید یک مرحله ای و فرآوری مواد غذایی جدید)؛ و IT / الکترونیک (شامل بسته بندی هوشمند ، ارتباطات و برچسب زدن) را مدنظر دارند.
شرکت ها امیدوارند به کدام نیازهای نوآوری شان پاسخ داده شود؟ در تجربه مصرفکننده، بستهبندی تعاملی و اپلیکیشنهای موبایل برای هدایت و انگیزه دادن به خرید. در زمینه مواد اولیه، سلامت و تغذیه، اعضای انجمن میخواهند قند و نمک را در محصولات کاهش دهند، موادی که به شما اجازه میدهند ورزش طولانی تری داشته باشید یا به ترمیم ماهیچه کمک کنند، مداخلات تغذیه ای که رشد عادی را در دوران پیش دبستانی و مدرسه ایجاد می کنند و مواد تشکیل دهنده طبیعی که با شواهد بالینی بهبود عضلانی را بعد از بیماری ممکن میسازند.
برچسبهای ضد سرقت که بر روی فلز و فناوری ضد جعل کار میکنند، همراه با نوآوریهای تولید و پردازش برای فنآوری اسپری روغن غذایی جستجو میشوند.
” در بخش FMCG، نوآوری باز، فرصتی برای نوآوری و افزایش مزیت رقابتی است.”
در بستهبندی و مواد، دیدهبانهای فناوری شرکتها میخواهند بیشتر در مورد تکنولوژی دوباره بسته شدن قوطیهای فلزی نوشیدنیها، محافظت در برابر اشعه ماوراء بنفش ارزان برای بطری های شیشه ای شفاف، ظروف خنک کننده و فنآوری جوهر برپایه آب و سریع خشک شونده، بشنوند. و با توجه به اهمیت بیش از پیش آب و اهمیت روز افزون داشتن زندگی سبز، به دنبال نوآوری در زمینههای شستشو با کمترین میزان مصرف انرژی و آب هستند.
در حالی که درسهای زیادی برای یادگیری توسط شرکتهای بزرگ و کوچک وجود دارد، در عمل شرکای بزرگتر هستند که از مزیت مقیاس برای تبدیل تجارب تککاربردی به یک فرآیند سیستماتیک نوآوری باز موفق برخوردارند. ساخت یک “ماشین OI” کارآمد یک چالش بزرگ سازمانی و فرهنگی است. گرچه دستیابی به تعادل مناسب مصلحت و فروتنی برای مشارکت با شرکتهای کوچکتر، راهی دشوار برای طی کردن است – اما پیشبینی مزایای OI نشان میدهد که این راهی است که ارزش سفر کردن را دارد.
منبع مقاله: شرکت نوآوران توسعه ملی (شرکت های تابعه گروه توسعه ملی در حوزه نوآوری )